من عشقم را فروختم

اکتبر 30, 2007

نشسته بودم پشت فرمون  ماشین.چشمم به جاده بود و شلوغی ترافیک.

صدای ضبط بالا بود.بالای بالا. توی خودم غرق بودم انگار نه انگار که من هستم.

تازه از دانشگاه زده بودم بیرون خسته با یک مغز در حال انفجار. دلم تنگ بود تنگ به اندازه همه دلتنگیهای تو.

حرکت یک ماشین کنارم توجهم رو جلب کرد یک پژو تیره. پسرک بد میروند, لایی میکشید با سرعت حرکت میکردد.

تو دلم چند تا فوحشش دادم, از آینه نگا کردم دیدم یک دختر چشم سیاه کنارش نشسته, تصویر گنگ بود موج میزد تو آینه

موج موج موج. دیگه نگاه جلو نمیکردم حواسم به آینه بود.

لعنتی چقدر شبیه تو بود.یواش کردم تا این جوونک ابله بهم برسه یک نگاه تند تو ماشین انداختم.  نگاهم دوخته شد به نگاهش آره تو بودی خود تو.

باورم نمیشد انگار خواب بودم آخه تو اونجا چکار میکردی تو, تویی که یک عمر تو بغل من بودی تویی که یک عالمه بوی تنت بوی تنم شده بود.

آخه مگه میشه؟ به همین سادگی؟

صداش پیچید تو گوشم ,تو عشق منی آره تو عشقمی. بیا خواستگاریم بیا من رو با خودت بیر. هیچی ازت نمیخوام فقط خودت. بیا با نداریت میسازم. من میخوام تو ماله من شی میخوام فقط مال تو باشم.

نگاهش میکردم بوش میکردم دوباره نگاش میکردم تو بغلم بود  ضربان قلبش سینه هاش رو بالا و پایین میبرد و من چقدر این تپش رو دوست داشتم. خون رو تو رگهام زنده میکرد. بوش کردم نگاش کردم. عزیزم آخه با کدوم پول؟

من که آه در بساط ندارم. من که کار ندارم من که درسم تموم نشده. تازه سربازی رو چی میگی؟

و باز هم نگام میکرد باز هم  لرزش سینه  هاش زندم میکرد.

با من بود مال من بود.تنش روحش همه زندگیش.

آخ سینم میسوزه.دنده معکوس میدم سرعتم رو کم میکنم تا رد شه.دیگه نمیتونم ببینیم .نمیتونم ببینم این جوونک عقده ای واسه جلب توجه نامزد خوشگلش چطور ویراژ میده.

من مردم آره زندگیم من مردم من منطق دارم تو نمیفهمی آره تو دختری.دخترا چمیدونن منطق چیشه من به فردا نگاه میکنم من میبینم که فردا گشنه ایم و 3تا بچه دورمون رو گرفته.آره من مردم من میفهمم.

ای لعنت به من.ای لعنت به همه منطق های جبری. ای لعنت به ….

بوی تنت قاطی شده بود تو بوی تند سیگار.عطرت رو خالی کردم رو خودم میخواستم فقط بوی تو باشه تو تویی که مال من نیستی .تویی که رفتی چون من  منطق دارم چون آینده نگرم. چون من مردم.لعنت به من. 

امروز چه روز گندی بود.کاش نمیدیدمت کاش نمیدیدم که چه خوشبخت کنار من نه کنار دیگری هستی.

سرم داره میترکه .باز این معده درد لعنتی زد بالا.باز درد باز درد.پس کی مرگ؟

عزیزم تو حق داشتی من عرضه نداشتم. من یک احمق بیش نبودم.

مژگان من رو ببخش.

آنلاین درد و دل کردم اگ ایراد داشت ببخشید.

بالاترین

http://balatarin.com/permlink/2007/10/30/1162423

دیگر هیچ زنی مرا ارضا نمیکند.

من به خودم دچار گشته ام.

من,فرزند حرامزاده حقیقت,خود را از پدر به ارث بردم.

پشت ابهام  لذت, در باور بودن,حس میکنم گرمای تنم را

 پیچش دردناک هوس, از سر انگشت  احساس

 میدود زیرکانه , زیر پوست گرم و پرخونم.

دیگر هیچ زنی مرا ارضا نمیکند.

دست می اندازم به دور خویش.

من تمنای خود دارم , ناز میکنم,دست میزنم,میخندم.

شوق تماشا  به نگاهم میریزد

لحظه ارضا, نفسم میگیرد , و دلم هم.

من به خودم دچار گشته ام

به  بی خود ترین های خلقت, به  اشرف مخلوقات.

بر مزار زندگی, همه به خود مشغولند

دست بردار از من,من خود را فروخته ام

چشمانم  به دست پیرزنان آبستنی است ,که شک میزایند.

 فرصتی باقی نیست .من دچار گشته ام.

عشق, جماعی است دو نفره در تختخوابی شلوغ.

دیگر هیچ زنی مرا ارضا نمیکند.

28/7/1386 سپنتا

دلم بدجوری گرفته بود. آنلاین نوشتم.

بفرستید برود بالاترین

http://balatarin.com/permlink/2007/10/20/1155549

اغماء

سپتامبر 30, 2007

ما در اغما هستیم.                                                                                                   

چه اغمایی از این بدتر و عمیق تر که عده ای خودشون رو عقل کل بدونند و این حق رو به خودشون بدن که برای ما خوب و بد تعیین کنند.

ما در اغماییم. مایی که خودمون توانایی درک صحیح رو از غلط نداریم.داریم؟ نه واقعا داریم؟

اگر داریم پس چطور یک عده به خودشون این جرات رو میدن که همانند انسانهای نادان با ما برخورد کنند!!

یادش بخیر یک استادی داشتم من  جناب دکتر باقری باور کنید سر یک کلاس 30 دقیقه با من دعوا کرد که چرا بجای گفتن این جمله که استاد من اشکال دارم  گفتی استاد من نمیفهمم چی میگی!!!

حرفش این بود که چرا به خودت احترام نمیگزاری اگر خودت به خودت احترام بگزاری دیگران مجبورند حرمت تورو نگه دارند.

حالا من نمیدونم من یا شما در حق این صداو سیما چه ظلم و جوری کردیم که به چشم نادون و عقب مونده ذهنی به ما نگاه میکنند.

اگر رسانه ملی در جهت فرهنگ سازی وبیداری اذهان حرکت نکنه و از انجام  اصلی ترین رساله خودش که همانا بیداری وهوشیاری مردم هست ناتوان باشه پس  رسانه ملی میخوایم چی کار؟(رسانه ملی سیخی چند!!!)

حاشیه نرم حتما در این ماه مبارک سریالهای شبانه رو از تماشاکردید  میدونید در مورد چه چیزی قصد صحبت دارم .البته قبلش باید این نکته رو متذکر بشم که پخش مسلس وار سریال ازساعت 7 شب تا حدود 11 شب که به طول می انجامه نمیتونه خیلی رویداد جالبی باشه.اگر قرار همه افراد خانواده میخکوب صدا و سیما بشند و سریالهای بعضا آبکی و البته بسیار کلیشه ای رو ببینن پس  زمان رفع مشکلات خانواده و تعامل فرزندان و پدر و مادر چی میشه؟

ای کاش حداقل حالا که این جعبه جادو مهم ترین عضو خانواده شده دوستان سیمایی به جای دادن افکار پوسیده و خرافاتی به ذهن مردم کمی به  سر و سامان بخشیدن مشکلات روحی و فرهنگی مردم میپرداختند.

برای نمونه این سریال اغما که به نوعی گل سر سبد سریالهای شبانه شده واقعا گاهی به  فاجعه نزدیک میشه.

اگر از قسمتهای اول این سریال همراه بودید حتما از چند و چون قضیه با خبرید. من فقط چندتا سوال دارم اگر آقایون جواب من رو بدند واقعا ممنون این همه زحمتشون میشم و نظرم در مورد اینکه سیروس مقدم آب گرفته تو سریالش تا بالاخره به یه جایی برسه  عوض میشه .

1-اطلاعات پزشکی و رفتارهای پزشکی که در این سریال به نمایش در آمده براساس کدام واقعیت بوده؟ قبلا در مورد این سریال و عجایب اون دکتر عزیز  مطلبی نوشتند. اما اون یکی از هزاران بود. من ندیدم تاحالا 3تا جراح و متخصص مغز با هم در یک شیفت کاری حضورداشته باشند و همشون هم بیکار فقط  چایی بخورند و غیبت کنند.یعنی دتر پژوهان مطب نداشت؟

2-تا اونجا که یادمه یک زمانی بود که هرکی صورتش رو 3 تیغه میکرد آدم بده بود و هرکی ریش داشت آدم خوبه اما نمیدونم ما دچار  چه تحول تاریخی شدیم که همه چیز در 2 سال گذشته عوض شده و در این 2 سال در سریالهای مذهبی ما  نقش آدم بده ریشو میشه و آدم خوبه سه تیغه!!!!! بابا والا به خدا ما خودمون رو جر دادیم تا بگیم خوبی و بدی به ظاهر نیست.

حالا چه فرقی میکنه ریش دار بد باشه یا بی ریش. اصل قضیه مورد داره من ننمیدونم تا کی میخوایم اهل ظاهر باشیم.آخه اینطوری که بدتر دین رو خراب میکنید.ای رسانه ملی تو مار انمو…..

3-ما یه سریال ندیدیم که توش نگن دوستیهای خیابونی جیزه بده. خوب بده آره. بده پس چی خویه؟ همیشه وقتی راهی رو از جلو پای ادم برمیدارند باید یک راه مناسب بجاش قرار بدن. خوب اگه این بده پس چی  خوبه؟ یعنی این کارگردانای ما و البته مشاورین مذهبی ما هیچ راه حل منتطقی ندارند تا جوونها به هم برسند؟                       

همه با هم یک صدا فریاد بزنید ازدواج فقط ازدواج سنتی.نه چک زدیم نه چونه عروس…..

4-قرار دادن نقش الیاس د رمقابل دکتر واقعا شاهکار هنریه.  من نمیخوام در مورد فیلنامه نویسی نظر بدم اما این حرکت کاملا غیر هنری بود و تنها باعث راحت شدن کارگردان ونویسنده شده چون  با این وجود هیچ نیازی به پیچیده تر کردن قضیه نیست و موضوع کاملا سر راست است انقدر کلیشه ای که ته داستان را میتوان حدس زد.  

اینجور موقع ها فرق بین یک فیلمنامه و آبدو خیار معلوم میشه ها.

نکنه سریال فرشته  که سال پیش پخش شد رو فراموش کردید!! یعنی این سریال یک کپی دیگر از روی همان داستان همیشگی و کلیشه ای خیر و شر نیست؟

به خدا با این داستانها و کارگردانی های ضعیف عمه جان ما هم هنرمند است.

در آخرچند تا لینک جالب در مورد این سریال پیدا کردم براتون میزارم.

اعتراض پرستاران به سریال «اغما»

گالری عکس سریال اغما

فاحشه های ناگهانی…

سپتامبر 28, 2007

بده آن عطر که مشکین سازم                                                  
گیسوان را و بریزم بر دوش؛
بده آن جامۀ تنگم که کَسان
تنگ گیرند مرا در آغوش.

بده آن جام که سرمست شوم؛
به سیه بختی خود خنده زنم
روی این چهرۀ ناشاد غمین
چهره یی شاد و فریبنده زنم.

وای از آن همنفس دیشب من
چه روانکاه و توانفرسا بود
لیک پرسید چو از من، گفتم
کس ندیدم که چنین زیبا بود

وان دگر همسر چندین شب پیش
– او همان بود که بیمارم کرد-
آنچه پرداخت، اگر صد می شد
درد زان بیشتر آزارم کرد.

پر کَسِ بیکَسَم و، زین یاران
غمگساری و هواخواهی نیست؛
لاف دلجویی بسیار زنند
لیک جز لحظۀ کوتاهی نیست.

نه مرا همسر و همبالینی
،که کشد دست وفا بر سر من
نه مرا کودکی و دلبندی
.که برد زنگ غم از خاطر من
***
آه این کیست که در می کوبد؟
!همسر امشب من می آید –
وای، ای غم، ز دلم دست بکش
.کاین زمان شادی او می باید

-لب من – ای لب نیرنگ فروش
بر غمم پرده یی از راز بکش؛
تا مرا چند درم بیش دهند
خنده کن، بوسه بزن، ناز بکش…

از سیمین بهبهانی

ده بار این شعر رو خوندم.صدبار خوندم.باز هم کم بود.باز هم باید بخونم.

واقعا …